مدت زمان لازم برای خواندن این مطلب: 7 دقیقه
واقعیت در مورد کلسترول
به مدت بیش از نیمقرن، یکی از توصیهها برای جلوگیری و درمان بیماریهای قلبی ـ عروقی در ایالاتمتحده کاهش چربی و کلسترول موجود در رژیم غذایی بوده است.
کاهش چربیهای اشباع بهمنظور کاهش LDL ها انجام میگیرد. مطالعه فرامینگهام هارت در سال 1957 اولین ارتباط بین LDL و بروز بیماریهای قلبی را نشان داد. چیزی که از مطالعه فرامینگهام به دست آمد این است که علت و معلول با ارتباط اشتباه گرفتهشده است. مطالعات آتی نظیر لیون دایت و مطالعات قلبی در دانشگاه مینهسوتا نشان میدهند که حتی زمانی که LDL از طریق رژیم غذایی کاهش داده شد، تغییراتی در بروز انفارکسون میوکاردی، مرگ ناگهانی و … مشاهده نمیشود. بررسیها نشان میدهند که اندازه ذره، آسیب به عضو، بهویژه سفتی عروق و التهاب نشانگرهای مناسبی برای بیماری قلبی هستند. استفاده از NMR نیز امکان مطالعه اندازه ذرات لیپوپروتئین و حجم آنها را فراهم آورده است. اندازه ذره LDL نیز به یکی از نقاط نگرانی درزمینهٔ ارزیابی دقیق ریسک قلبی عروقی تبدیلشده است.
افسانه کلسترول با فردی به نام آنسل کیز و فرضیه رژیم ـ قلب وی آغاز شد. در اوایل دهه 1950، مطالعاتی در روسیه بر روی آترواسکلروز و خرگوشها نشان داد زمانی که خرگوشها از رژیم غذایی سرشار از چربیهای اشباع استفاده میکردند، با آرترواسکلروز مواجه میشدند. این آغاز فرضیه کلسترول بود که طی آن رابطهای بین چربیهای اشباع و بیماریهای قلبی انگاشته شد. در کتابی که در سال 2012 به همراه دکتر استیون سیناتر نوشته شد، دکتر جانی بودن (کارشناس تغذیه) اعلام کرد زمانی که به یک میمون بابون (همهچیزخوار) که رژیم غذایی طبیعی آن سرشار از چربیهای اشباع است، همان رژیم غذایی را میدهید، بروز آرترواسکلروز مشاهده نمیشود. آنسل کیز دادههایی را برای اثبات فرضیه خود پیدا کرد و آنها را در مطالعهای با عنوان هفتکشور منتشر نمود. این مطالعه حاکی از ارتباط مستقیم بین رژیمهای غذایی سرشار از چربیهای اشباع و بروز بیماریهای قلبی بود. چیزی که تا سالها بعد بهطور عمومی بیان نشد، این بود که فقط بیستودو کشور موردبررسی و مطالعه قرارگرفته بودند. زمانی که دادههای دریافتی از 22 کشور بر روی یک نمودار قرار داده شدند، دادهها نشانگر نتیجهای نبودند که آنسل کیز به آن دستیافته بود.
نمودار 6 کشور انتخابشده
نمودار 22 کشور
همزمان با شیوع این فرضیه، همه افراد دیدگاه بدی نسبت به چربیهای اشباع پیدا کردند. در عرض دو دهه، دولت ایالاتمتحده استفاده از رژیمهای غذایی کمچرب و سرشار از کربوهیدرات را ترویج داد. شرکتهای محصولات غذایی نیز چربی رژیمی طبیعی را از محصولات خود حذف کردند. شرکتهایی که محصولات آنها بیشترین میزان چربیهای اشباع را داشتند نیز ازجمله اولین شرکتهایی بودند که نسخه کمچرب محصولات خود را ارائه دادند. پنیر و ماست و سایر غذاهای دارای چربیهای طبیعی اشباع نیز فرآوری شده و چربی آنها گرفته شد و در بسیاری از موارد نیز بهجای چربی از جایگزینهای قندی استفاده شد. در این مدت مارگارین کشف شد و بهجای کره طبیعی مورداستفاده قرار گرفت. همزمان با فراگیر شدن این محصولات و همچنین اصول تغذیه نادرست در ایالاتمتحده، تعداد افراد چاق و دیابت افزایش یافت.
ازنقطهنظر کاربردی، حذف چربیهای اشباع در رژیم غذایی باید با افزایش یک درشت مغذی دیگر همراه باشد. کربوهیدراتها ازجمله اصلیترین ابزارها بودند. در بررسی دادههای خود، سیری تارینو و همکارانش بیان داشتند که برای بخش گستردهای از جمعیت، تأثیر رژیمهای غذایی سرشار از کربوهیدرات، بهویژه موارد غنیشده با کربوهیدراتهای اصلاحشده، به همراه افزایش چاقی و اضافهوزن، منجر به یک حالت متابولیک میشود که نتیجه آن نیز افزایش تری گلیسیرید، کاهش کلسترول HDL و افزایش غلظت ذرات LDL متراکم است. مطالعات اخیر نیز شواهد بسیاری قدرتمندی ارائه میدهند که طی آنها کاهش کربوهیدرات، منجر به بهبود این شرایط میشود.
میدانیم که تأثیر چربیهای اشباع بر روی لیپیدها و لیپوپروتئینها را میتوان بر اساس میزان چربیهای غیراشباع چندگانه در رژیم غذایی تنظیم نمود. ازجمله مطالعات بررسیشده توسط سیری تارینو و همکارانش میتوان به مطالعه Lyon Diet Heart و Women’s Health Initiative اشاره کرد. The Women’s Health Initiative بزرگترین مطالعه رژیمی مداخلهای تا به امروز است که در آن چهلوهشت هزار نفر شرکت داشتند. این دو مطالعه بسیار قابلتوجه هستند. مطالعه The Women’s Health Initiative یکی از دو رژیم غذایی را برای افراد انتخاب نمود: رژیم غذایی کمچرب یا زندگی آزاد. بعد از شش سال، تفاوتی در بروز بیماریهای قلبی کشنده یا غیر کشنده و همچنین سکته در این دو گروه از افراد مشاهده نشد (سیری ـ تارینو و همکاران، 2010).
مطالعه Lyon Diet Heart نیز به بررسی رژیم غذایی استاندارد غربی سرشار از کربوهیدرات در مقایسه با رژیم غذایی مدیترانه اشاره کرد. رژیم غذایی مدیترانه شامل مقادیر زیادی اسیدهای چرب امگا 3 بهویژه آلفا لینولئیک اسید بود. این نوع رژیم غذایی منجر به کاهش هفتادودو درصدی بروز بیماریهای قلبی در افرادی میشد که پیشتر سابقه انفارکسیون میوکاردی داشتند. مطالعات دیگر تفاوتی در میزان کلسترول بین دو گروه مشاهده نکردند. بااینحال، بزرگترین تفاوت بین دو گروه مربوط به کاهش 72 درصدی رویدادهای CHD در گروه دارای رژیم غذایی مدیترانهای بود.
این دو مطالعه نشان دادند که تغییر چربیهای اشباع نهتنها منجر به تغییر محسوسی در میزان کلسترول نمیشود، بلکه بروز بیماریهای قلبی عروقی را میتوان با عدمتغییر میزان کلسترول نیز تغییر داد. بررسی تمام مطالعات انجامشده در این زمینه حاکی از عدم ارتباط بین مصرف چربیهای اشباع و مرگومیر، بیماریهای قلبی، سکته یا دیابت نوع 2 در بزرگسالان میباشد. دادهها نهتنها ارتباطی بین مطالعات پیشین را نشان نمیدهند، بلکه بررسیها حاکی از این هستند که کاهش چربی تأثیری بر بروز بیماریهای قلبی عروقی و انفارکسیون میوکاردی ندارد. مصرف زیاد کربوهیدراتها و چربیهای غیراشباع چندگانه منجر به افزایش پیشرفت آترواسکلروزیس میگردد، این در حالی است که مصرف زیاد چربیهای اشباعشده فرد را از این بیماریها دورتر میکند.
بهواسطه این دادهها، ما اکنون با سؤال دیگری مواجه هستم: اگر اطلاعاتی که ما در مورد ارتباط چربیهای اشباع در رژیم غذایی و افزایش غلظت LDL و همچنین ارتباط افزایش LDL با بیماریهای قلبی میدانستیم، نادرست هستند، ریشه را باید در کجا جستجو کنیم؟ از زمان مطالعه فرامینگهام در سال 1957، پیشرفتهای متعددی در ارزیابی لیپیدها رخداده است. از طریق این پیشرفتها، اندازهگیری تعداد لیپیدها و اندازه ذرات امکانپذیر است. اوربینا و همکارانش به بررسی اهمیت پیشرفت روشهای اندازهگیری پرداختهاند، زیرا تعداد کلسترول و تریگلیسرید محاسبهشده توسط روشهای پیشین، تعداد کل کلسترول را در مجموعهای از لیپوپروتئینها نشان میداد. در سال 2017، اوربینا و همکارانش به بررسی این فرضیه پرداختند که اندازه ذره لیپید نشانگر مهمی در مقایسه با غلظت لیپید برای بیماریهای قلبی میباشد. استفاده از NMR نیز امکان ارزیابی تعداد و اندازه ذرات LDL را فراهم میآورد که ممکن است شاخص بهتری برای رویدادهای قلبی عروقی در مقایسه با غلظت کلسترول باشد.
دو تفاوت بین اندازه ذره LDL وجود دارد که آنها را LDL بزرگ (الگوی A) و LDL کوچک (الگوی B) مینامند. این تفاوتها نشانگر اندازه ذره و غلظت آنها میباشند. الگوی A مولکولهای بزرگ هستند، این در حالی است که الگوی B مولکولهای کوچک و متراکم هستند. بنابراین، مولکولهای بزرگ به دلیل اندازه خود تعداد کمتری داشته و ذرات فعالتری به نظر خواهند رسید. اگر الگوی A فضای بیشتری را اشغال کند، در ذرات الگوی B کمتری وجود خواهد داشت. این در حالی است که در مولکولهای کوچکتر، حجم بیشتری میتواند وجود داشته باشد. مولکولهای الگوی A شباهت زیادی به توپهای نخی دارند و ذرات الگوی B نیز به پلتهای زنبوری شبیه هستند.
اندازه ذره نقش مهمی را در بیماری قلبی ایفا میکند و غلظت آنها نیز بر ترمیم و التهاب تأثیر دارد. ذرات الگوی B خطرناک هستند، زیرا آنها میتوانند بهآسانی از دیواره سلولی به اندوتلیوم واردشده و از این طریق به دیواره مویرگی رسیده و پلاک تشکیل دهند. اندوتلیوم یکلایه سلولی نازک است که دیوارههای مویرگی را محافظت میکند. بر روی دیوارههای اندوتلیال فواصل کوچکی نیز وجود دارند که آنها را مفاصل باریک مینامند. نقش آنها مقابله با نشت محلولهای آبی و انسداد مجاری بین سلولی است. اوربینا و همکارانش به این نتیجه رسیدند که اندازه ذره LDL دارای نسبت خطر بیشتری برای پیشبینی رویداد CV در مقایسه با غلظت LDL هستند. اندازه ذره نیز نسبت به غلظت در پیشبینی میزان آترواسکلروزیس مؤثر است. نتیجهگیری اصلی توسط نویسندگانی که به بررسی این دادهها پرداختهاند، این است که مدیریت اندازه ذره و غلظت مؤثرتر از بررسی غلظت میباشد.
مالهورتا و همکارانش نشان دادند که جلوگیری از رشد آتراسکلروز مهم است، اما آتروترومبوز است که عامل اصلی مرگومیر است. نویسندگان شرح دادهاند که تشکیل و رسوب پلاک بر روی دیواره مویرگی همانند یک جوش میباشد. بسیاری از رویدادهای قلبی در مکانی رخ میدهند که میزان انسداد شریانی کمتر از هفتاد درصد است. با شکسته شدن پلاکها، همانند از بین رفتن جوش، در عرض چند دقیقه انفارکسیون میوکاردی و ترومبوز کرونری رخ میدهد.
نویسندگان بر این باور هستند که تشبیه این فرایند به لولهبازکنی دارای محدودیتهایی است، زیرا مطالعات نشان میدهند که قرار دادن استنت برای باز کردن مسیر مسدود شده قادر به جلوگیری از انفارکسیون میوکاردی یا کاهش مرگومیر نیست. دادههای جمعآوریشده نشان میدهند که رژیمهای غذایی دارای بیش از 41 درصد چربی اشباعشده منجر به کاهش 31 درصدی موارد نیازمند درمان (NNT) در بین 7500 بیمار مبتلابه بیماریهای قلبی عروقی گردید. NNT معیاری است در رشته پزشکی بهکاربرده میشود. داروهای استاتین نیز دارای NNT معادل 250 الی 300 هستند. این بدین معناست که به ازای هر 300 نفری که از استاتین استفاده میکنند، یک نفر درمان میشود.
نتیجهگیری اصلی توسط مولهوترا و همکارانش و بسیاری از سایر افراد در این رشته علمی این است که ارتباطی بین مصرف چربیهای اشباع و بیماریهای قلبی وجود ندارد. جایگزینی چربیها با کربوهیدراتها است که نهتنها منجر به افزایش بیماریهای قلبی بلکه افزایش چاقی و دیابت در بزرگسالان میشود. انعطافپذیری شریان، التهاب، و مقاومت نسبت به انسولین باید ازجمله اصلیترین عوامل نگرانی باشند، زیرا دادههای اخیر نشان میدهند که بیماری عروق کرونری یک بیماری التهابی است که میتوان با کاهش کربوهیدراتهای اصلاحشده، قند و مقاومت نسبت به انسولین درمان نمود.
تالیف:
تنورز (اقتباس از مقالهای از سایت strengthsensei.com)
در صورت استفاده از این مقاله، نام و آدرس تنورز را به عنوان منبع ذکر کنید.
بسیار مفید بود، ممنون
سلام و ممنون از شما